شب یلدا
این پست صرفا برای ایده گذاشته شده و اهمیت آموزشی کمی داره!
شبهای یلدا هم از اون یلدا قدیمی ها که خونه ی مادربزرگا جمع میشدیم و زیر کرسی پاهامون رو دراز میکردیم. بیرون خونه برف میبارید و هوا حسابی سرد بود و بچه های فامیل دور هم حسابی از خجالت شیطنت در می اومدیم. و مامانها و خانم های فامیل با هم تند تند صحبت میکردند و آقاییون هم با دلی خوش در حال مکالمات و سکوت پی در پی بودند! اون وسط هم تنقلاتی مثل لبو و باقالی خود نمایی میکرد و با کمی چاشنی آجیلی که معمولا مادربزرگ ها خودشون مغز کرده بودند همه چی تکمیل میشد!
بعد پدر بزرگ با یک هندوانه بزرگ که معلوم نبود توش چه خبره و یک کارد آشچزخونه! میومد! خنده و شادی ها از تعه دل بود و غم یک نفر غم کل آدمها!
بعد فال حافظ بود و شاهنامه خوانی ها! شعر بود و ادب! ادب بود و ادب! سعدی بود و ادب! ادب بود و ادب! وقتی ادب بود، اخلاق بود! اخلاق بود و اخلاق! دلم بدجور اون زمانها رو میخواد!
خوب تمام اون یلداها رو رد کردیم و کردیم! رسیدیم به این یلداهایی که همه چیز هست ولی انگاری دل خوش نیست!
دعا کنیم با هم و در کنار هم ، هر کس و هر فرد ، هر کاری در توانش بود برای زیبا تر شدن دنیا انجام بده و بدیم!
بیایید لحظه ای به بچه هایی فکر کنیم که قراره ما آینده و خاطرات آینده ی اونهارو بسازیم. قراره اونها در مورد بچگی هاشون بعدها صحبت کنن!
بیایید یک بار هم شده به جای زندگی فردی به بچه هاون گروه بودن ، محبت کردن ، اخلاق مدار زندگی کردن ، ادب داشتن ، فکر کردن و به فکر هم نوع خود بودن رو یاد بدیم.
امسال برای اینکه با رشد یکباره قیمت ها و نا متعادلی بازار روبرو شدیم. چند تا مراسم یلدا رو به یکی تبدیل کردیم و تصمیم گرفتم تمام عزیزانم دور هم و در منزل ما جمع بشیم.
اینم میز یلدایی ما...
دسر کارامل ، دسر انبه یا کرم چیز انبه ، میوه خشک خونگی ، باسلوق.
شاید تمایل به دیدن این پست هارو هم داشته باشید :